قرار نبود

ساخت وبلاگ
نميدونم چي شد که اينجوري شد
نميدونم چند ساله نيستي پيشم

اينارو ميگم که فقط بدوني
دارم يواش يواش ديوونه ميشم

تا کي به عشق ديدنت دوبارت
تو کوچه ها خسته بشم بميرم

تا کي بايد دنبال تو بگردم
از کي بايد سراغتو بگيرم

قرار نبود چشماي من خيس بشه
قرار نبود هرچي قرار نيس بشه

قرار نبود ديدنت آرزوم شه

قرار نبود که اينجوري تموم شه

يادت مياد ثانيه هاي آخر
گفتي ميرم اما ميام به زودي

چشمامو بستم نبيني اشکمو
چشمامو وا کردمو رفته بودي

قرار نبود منتظرت بمونم
قرار نبود بري و برنگردي

از اولش کنار من نبودي
آخرشم کار خودت رو کردي

حس نبودنت...
ما را در سایت حس نبودنت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabe-marde-tanha بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 19 ارديبهشت 1398 ساعت: 2:58